1-

هر چند زمن تو خیلی دوری
چشم تو بود چو بابا قوری
من پیش تو ام به هر مکانی

می بینی منو با اینکه  کوری

2-

زلیخا وش گرفته دامنم زن
گمان کرده که مثل یوسفم من
برو این دام بر مرغی دگر نه

مرا دانه نباشد ماش و ارزن

3-

هر چند که قد کوتهی و خپل مپل لیک
داری به سر و گردن ودستو همه جا تیک
اما به نظر خوشکل و نازی و ملوسی و سرا پا

تو دل برو و عشوه گرو دلبری و شیک

4-

گمان کردم دو تا چشم سیه داری غلط بود
ولی عاشق شدم بر قد و بالای شما زود
زدی آتش به جانم با نگاهی روز اول

بیفتادم به سرفه چون اتاقم شد پر از دود

5-

این ریلی شن شیپ یعنی گوسفند واقعی
سر به راهی رام بودن اهل اهلی بع بعی
هست اینها جمله اسراار زنی و شوهری

باید آموزی زبان را بر اساس ببع بعی

6-

گفتم چه شده بلا به دور چرا غمینی
گفتاکه دلم شکسته چون چینی چینی
گفتم که نده غم به دلت راه چرا که
باید بنشینیم وببینیم کنون فیلم فلینی

7-

بوی پیراهن یوسف و پای شما
می برد ملت ما را به کما
می نشیند به سر شانه ما
کرکس اینک به نیابت زهما

8-

پر پشم و پیل و بهترین میمون خنگ نازنین
آوای چون بانگ خرت افکنده در دنیا طنین
دنیا ز ترس تو شده بر سایه خود هم ظنین
ثبتی تو در گینس بلی نامت بود احمق ترین

9-

زنجیرنزن به دست و پایم که زنم زد
گفتا که بود حکم شما حبس ابد بد
گفتم که ملولیم هم از دیو هم از دد

گفتا نتوان گشت از این کار مردد

10-

پول چرک کف دست و کثیف است؟
پاییز همان فصل خریف است؟
این دفعه دگر خجالت بکش ای خر
کی گفته که سنگ پا ظریف است؟

11-


برای عاشقی فصل پاییز خوب است
برای دختران نام پانیز خوب است
اگر که بنز نداری برای سفر عزیز

وسیله ای به نام دوچرخه نیز خوب است

12-

شش سال و دو ماه است و سه هفته
غم گم شده و از در این خانه برفته
خوش بخت ترین ملت دنیای کثیفیم
چون بر سر سفره مان خوراک نفته

13-


از در در آمدی و من خوابم برد
هر چند که تو ترکی و من کرد
آب من و تو چو میرود در یک جو

دیگر نتوان گفت ممه را لو لو برد

14-

سگ زرد برادر شغال است
شیر نر بیشه شمال است
روشن کند او ظلمت دیجور

رخسارش اگر لنگه زغال است

15-

هوای تهران مثل یخچال است
نکند اینجا شهر خلخال است
روسری در باد مثل یک بال است

موی زیر آن عینهو یال است

16-

گفتی که رخم در شب تاریک فروغ است
گفتم که مگر روی شما روح فروغ است
گفتی که سرا پای وجود من نبوغ است

خندیدم و گفتم که نگو چونکه دروغ است

17-

سرا پای وجودت مکر و نازه
دو دندانت همی نیش گرازه
 دلم گفتاتویی گم گشته اما
بدانستم که دل هم حقه بازه

18-

چونکه نگاه می کنی دان که گناه می کنی
این دل بی قرار را برون ز راه می کنی
چونکه شود رد و بدل بین من و نگاه تو
بساط عیش و عاشقی تو رو براه می کنی

19-


زن گفت که ای مرد تو دیوانه ترینی
چون با من بیچاره به یکجای قرینی
در پاسخ او مرد چنین گفت

دیوانه ام آری و شما نیز چنینی

20-

صبح پاییز دل انگیز قشنگ
گربه زیبای خوش خال ملنگ
از سر شاخی به شاخی می رود
موش می گوید برو بابا پلنگ

-