1-

چه کسی بود صدا زد سهراب
هان من اینجام میان گرداب
نه نیازی به کمک نیست عزیزم
برگرد هست اینجا مرداب
2- ای روی شما شبیه سینی
وی جسم شما زجنس چینی
خواهم که بیام نرم نرمک
کزدیدن من ترک نبینی

3-

حالا که فیس من بروی بوک توست
چشمم خیره به چین و چروک توست
از رشته های سیاه و سفید موی تو
دیدم سر رشته جهان به دوک توست
4-
دیدن روی تو شد عمره من
هست بهر تو صد نمره من
گر چه ترشیده شدی جا دارد
به خدا قد شما خمره ی من

5-

اگر دستم رسد بر زلف معشوق
به هر تارش زنم صد دانه منجوق
به دل دارم امید آن دم که دلدار
ز من یاد آورد روزی به یک بوق !
6-
تق تق کفش تو زیباست به گوش
می رسد همچو سرودی ز سروش
این تو هستی که می آیی یا نه
یا صدای سم یک اسب چموش؟
7-
شده تهران سراسر لانه ی موش
فتاده دیگ مردم امشب از جوش
همه دلمرده و افسرده هستند
ندارد هیچکس با هیچکس گوش

8-

‎!!!ای دلبر ناز بی بدیلم
!!!کور کچل لال علیلم
دیوانه شدی اینم دلیلم
تو خر شده ای بنده وکیلم؟

9-

حالا که هزار متر زمین بایر داری
فکر کن که در آن چه میوه ای می کاری
یک خانه بساز و از بهر فروش شلغم و فلفل و کاهو
آماده بکن اسب و الاغی و خودت از پی گاری

10-

زلف بر باد مده لا مصب
باد ننداز دگر در غبغب
بی ریا باش چو کرم خاکی
نیش بر خویش بزن چون عقرب

11-

تنی مانند پنبه نرم داری
وجودی مثل کوره گرم داری
نمی رنجی تو از گرما و سرما
به جای پوست گویا چرم داری
12-