رضا هدایت نقاش ،شاعر،نویسنده ومعروف است . او در سال 1345 همزمان در امریکا و فرانسه به دنیا آمد. اودرکودکی نشو ونماکرده بود ودر طفولیت نوجوان بود و علاقه ای وافر داشت، از همان زمان در کار پرورش استعداد بود و حیوانات را تاحدمرگ دوست داشت. تحصیلات متوسطه خود را به زودی به پایان رساند ودر همان سال به انگلستان رفت وهمزمان در دو رشته چوبولوژی و نوکونوژی مشغول  به تحصیل شد و دو سال بعد در آلمان به تدریس ریگوشن پرداخت وبا تاسیس  بنیادمردمی بادی بادی ماسه نقش مهمی ایفا کرد. علاقه وصف ناپذیر او به طبیعت و حیوانات باعث شد شنای قورباغه را با پرش اسب تلفیق نماید.از ابداعات او زبان مشترک است . مهارت اودر جراحی خرطوم رشک بر انگیز بود. ایشان ورزشکاری حاذق و بالغ بود واز دور دستی بر آتش داشت. او معتقد بود علم از ثروت بهتر است به شرطی که هزینه نداشته باشد،اوپس از شنیدن خبرسفر گاگارین به ماه گفت:حیف !

او در اقدامی غیر منتظره اشعارسمرقندی و بخارایی می گفت و بی مهابا مدیربود .، سپس به آنجا رفت و به عنوان گیاه شناس به جمع آوری گونه های گیاهی مشهورشد وبا دعوت نامه ای به وطن بازگشت تا درهمه امور و غیرو به مشاوره بپردازد اما میل به تحصیل روح جستجوگر او را به آلمان کشاند تا در کار خلبانی خود را بیازماید وسقوط را از نزدیک تجربه نماید اما اراده خداوند بر این بود که اودر کسوت معلمی خدمت نماید وی همچنین سر آمد ورزشکاران دوران بود ودرهمان سال دو دوره قهرمان جودوشدودر سالهای بعد قهرمان جوسه و  جو چهار الی آخر بود تصحیح دیوان شعرای بزرگ را به عهده داشت و غلطهای املایی آنها را گوشزد کرد،باشهرت میانه خوبی نداشت و دور از چشم مردم خرید می کرد وبرای خودش صبحانه مهیا میکرد و بعد از آن چایی می خورد او بر این باور بود که شب با روز برابر نیست و خواب و رویا با هم متفاوت است.علاقه به پروازدراین امر او را واداشت تا رشته ای نو پا به نام فرا روانکاوی راه اندازی کند و خود در همین رشته دکترای تخصصی بگیرد و در چیچی سیتی به تدریس زبان های جانوری مشغول شد اما عشق به وطن باعث شد او همه چیز را رها کند و به نقاشی بپردازد  اما از سوی دیگرمورد تعقیب قرار گرفت و به روستایی در همین حوالی پناهنده شد و همچنان در کار نوشتن و موسیقی بی صدا بود و نقاشی با پای چپ را به ثبت رساند اما  تواضع و فروتنی بیش از حد اورا معتکف کرده بود تنها می نوشت و می خواند اما دیگر مدرک برایش اهمیت نداشت او در اقدامی خداپسندانه تمام مدارک خود را به مردم همیشه در صحنه جهان و حومه تقدیم کرد از او این رباعی را بخوانید.

جهان پیر است و بی بنیاد        از این فرهاد کش فریاد

نبستم طرفی از دنیا بجز این     دل شاد ودل شاد ودل شاد

خدا داند که یارم نازلینه          خودش باید نگهدار گلم باد

                    مرا ثروت در این دنیا همینه